Monday, June 29, 2015

شعری از مجاهد شهید بهروز ثابت


مجاهد یعنی از قطره خود گذشته و به دریای خلق پیوسته
مجاهد یعنی ایستاده بر سر پیمان
 مجاهد یعنی عاشق ایران
شعر زیر از مجاهد شهید بهروز ثابت است که در حمله مزدوران مالکی و خامنه ای در اشرف به شهادت رسید

استاده استاده خواهم مـرد!
نه قطره
نه آب
نه دریا
نه برگ
نه شاخه
نه جنگل
هیچ پیوندم به زندگی نداد.
اگر این همه شکوه را حتی ستوده باشم
می‌خواهم تبسم لبانی را بمیرم!
اگر زندگی آن‌گونه بایدم
که سیراب از شورابه‌ی چشمانی شوم
مرا ابلیس عطش باید! 
و اگر رسالت را
نان از رنج کودکی خوردن
هزار نفرینم بدین زیستن!
نه!
اگر زندگی را
به نیمروزی تجربه کنم
استاده خواهم مرد! ‎
 مجاهد شهید بهروز ثابت ـ پاییز 88

Saturday, June 13, 2015

چرا می توان و چرا باید؟


با مریم رجوی می توان و باید ایران را آزاد کرد

خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران با شعار میتوان و باید، مسیر پر پیچ و خم و چند ساله این مقاومت را در برابر سهمناکترین هیولای تاریخ به پیش برده است و به جایی رسانده است که این شعار محوری همه آزادیخواهان ایرانی و حامیان مقاومت شده است. در آستانه گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس پاسخ برای برگزاری هرچه باشکوهتر این گردهمایی نظر هموطن عزیزمان د. نجمی را می خوانیم.
« این شعار امید است. شعار توانستن، شعاری که ابتدا مریم رجوی در جریان یک انقلاب درونی در سازمان مجاهدین، و سپس در تحول بزرگی در ارتش آزادی ایران آن را اعلام کرد. بعد از آن که یک انقلاب درونی در توانمندی زنان و مردان این مقاومت گل داد و به ثمر نشست.
اما این شعار هم‌چنان به‌عنوان یکی از شعارهای اصلی این مقاومت باقی ماند. و هر چه در ایران بر طبل سرکوب و نومیدی کوبیده شد، این شعار رنگ و درخشش بیشتری گرفت. از دایره‌ی مجاهدین و ارتش آزادی فراتر رفت و در میان ایرانیان پشتیبان مقاومت گسترش یافت و در این سالها، یک ضرورت و معنای بیشتری یافت. وقتی آخوندها بعد از قیام 88 سرکوب را تا سطح بی‌نظیرترین سرکوبهای تاریخ شدت بخشیدند، و مردم را در فقر و گرسنگی بی‌نظیر فرو بردند، تا بگویند از ایران دیگر صدایی بلند نخواهد شد، باز این شعار ضرورت فریاد کردن پیدا کرد. این بود که هر سال از گردهمایی ایرانیان صدای ایستاده‌ام صدای سرنگون می‌کنم، برخاست. و البته امسال که اعدامها بیداد می‌کند و سی میلیون مردم ایران گرفتار فقرند و آخوندها بیش از هر زمان دیگر پیام نومیدی می‌پراکنند، این شعار فضای رعب و یأس را می‌شکند و به مردم ایران می‌گوید، شعله امید روشن است.
اما باز هم این نهایت حرف نیست. شعار می‌توان و باید یک ظرفیت دیگر هم امسال دارد؟ رو به منطقه خاورمیانه. رو به خلقهای سوریه، عراق، و... خلقهایی که از خنجر دخالت همین رژیم ارتجاعی و خونریز ولایت‌فقیه زخمی شده‌اند و گرفتار توطئه‌ها و جنگها و انفجارها گشته‌اند.
بله! این شعار به کل خاورمیانه می‌گوید: اتفاقاً از همین ایران، صدایی هست، صدای حقیقی ملت ایران، که می‌تواند بر تمامی دردهای خاورمیانه نیز مرهم بگذارد. با برافکندن سر اژدهای بنیادگرایی در بیت ولایت‌فقیه.
پس آنها گردهم می‌آیند تا مرهم همه زخمهای ایران و خاورمیانه را به دنیا نشان دهند. و این در حقیقت ضروریترین صدایی است که باید آن را بلندتر طنین‌انداز کرد».

مقاومت نهایتی دارد؟


ایران آینده با مریم رجوی

به نظر من مقاومت انسان به اندازه آرزوهایش بی نهایت است. خدا انسان را آگاه و انتخابگر آفریده است پس باید همگام با آگاهی ها انتخابها را هم بالا برد. من آرزو دارم میهنم آزاد باشد پس برای آن تلاش میکنم و گام برداشتن در مسیرهای سخت را انتخاب می کنم. در این رابطه هموطن عزیزم آقای باقر رئیس الساداتی می گوید:
« هرچقدر هم تلاش و کوشش لازم باشد، ما با دل و جان انجامش میدهیم، هرچقدر که مبارزه با دجالیت و استبداد بها بطلبد ما با طیب خاطر و از دل و جان خواهیم پرداخت، هرچقدرهم که جنگ و مبارزه ما با ضد بشران هر روز مشگلتر و پیچیده تر شود، هرچقدر که تیرهای بلا و خیانت بر ما افزون و افزون تر ببارد ما خسته نمیشویم و تا به آغوش کشیدن شاهد آزادی و عدالت از پای نخواهیم نشست و عاقبت تورا ای دشمن ضد بشر از سریر قدرت و خیانت به زیر خواهیم کشید. ما را سر آن نیست که در میدان نبرد برای آزادی و رهایی، پشت به دشمن کنیم، از ما و از نسل آگاه و پویای ما دور باد ضعف و سستی در انجام مسئولیتهای تاریخی و انسانیمان. ما تلاش میکنیم در گسترش سنگرهایمان و آنها را به هزاران خواهیم رساند در ایستادگی و مقاومت روز افزون در هرکجای این جهان بزرگ که باشیم. نگاه کنید که دشمن مرتجع ما آخوند های حریص تشنه قدرت و اصلی ترین سد راه تکامل و آزادی در این زمان برای بقای وجود خیانتبارشان چه بر سر مردم وطن و مردم مظلوم منطقه خاورمیانه ما آورده است. چه به روزگار مردمی که جز حقی برای آزادی و زندگی و نفس کشیدن و نانی برای شکمهای گرسنه طلب کردن چیزی نمیخواهند، آورده است!!!؟. چگونه میتوان نشست و نظاره گر بود، تا به کی میتوان شانه بی قیدی بالا انداخت و با هزاران بهانه هیزم بیار آتش معرکه استبداد شد. نه، دشمن خوار و زبون هرگز نخواهد توانست ما را به سازش و خیانت بکشاند! نه با ریختن خونمان و نه با زندان و اسارت، نه با شکنجه و تبعید هرگز هرگز. ما خیابانهای جهان را پر میکنیم از وجودمان، ما در ویلپنت با فریادهایمان گوش جهانیان را پر میکنیم از صدای آزادیخواهانه مان و چشمان مردم  جهان را باز میکنیم بر مظلومیتمان، بر حقوق غصب شده مان و بر وطن غارت شده مان . امروز در ویلپنت و فردا، خیابان به خیابان ، کوچه به کوچه و خانه به خانه با دشمن بشریت درگیر میشویم و لحظه ای اجازه نخواهیم داد خواب راحت به چشمان حریص و سیری ناپذیرشان بنشیند!،ما ایستاده ایم تا به آخر»
هموطن عزیز منهم به شما دست مریزاد می گویم و در این ایستادگی با شما هستم. به امید دیدار در 13 ژوئن در ویلپنت.

فصل فریاد است، با من موافقید؟


قلم در ایران آخوندی


قلم را پاي رفتن نيست                              قلم را پاي رفتن نيست                 
سخن از رنج يك ملت كه آسان نيست
غم تنهايي يك كودك بيمار                  
كه در هذيان تب در زير پل         
در حسرت آغوش مادر                           
اشك ميريزد
قلم را پاي رفتن نيست                              اينك فصل فرياد است
************
بيا شب را به بيداري بپيونديم                   
كه ایرانی براي ميهنش همواره بيدار است
بيا خود را به شاديها بياويزيم                    
كه يأس و غم سلاح دشمن خونريز و غدار است
ایرانی براي مردمش همواره هشيار است
در راه است
اينك فصل فرياد است